آبشار یخ



نمیدونم چی باعث شد انقدر حالم بد بشه یهو، اما احساس میکنم دارم غرق میشم. فکر مرگ از سرم بیرون نمیره. 

 

میگفت میخوای از چاه بیای بیرون یا نه باید تصمیم بگیری، نمیتونستم جوابشو بدم. هنوزم نمیدونم و فکر به این تصمیم بیشتر باعث میشه بخوام بمیرم. 

 

دیشب خواب دیدم رفتم پیش یه قاتلی چیزی بهش گفتم بیا شکنجه کن بکش برای من مهم نیست. یادمه تو خواب احساس میکردم این به دوستام کمک میکنه و از طرفی تو خوابم خیلی ناامید بودم از همه چی خسته بودم. شکنجه شدم یادمه و در نهایت پیدام کردن و من پشیمون نبودم. جالبیش اینه که برام خواب خوبی محسوب میشه.

 

یه چند وقتیه تو ذهنمه که ادرس اینجا رو بدم بهش، ولی نمیخوام مسئولیت بتراشم براش، نمیخوام احساس کنه باید مراقبم باشه، نمیخوام براش دردسر ایجاد کنم. ولی الان مخصوصا بازم احساس میکنم از پسش برنمیام.

 

۱۸ بهمن ۱۳۹۹


احتمالا اثر قرص هاست که نمیذاره یهو احساس غرق شدن کنم و نتیجتا کمتر اینجا بنویسم اما هنوز میتونم بفهمم که خستم و سنگینم. هرهفته ارزو میکنم زودتر پنجشنبه شه که برم پیشش نه برای این که بهتر شم برای این که میتونم پیشش گریه کنم بگم که چقد خستم. میگفت مسئولیت زیادی قبول میکنی و من همچنان احساس گناه میکنم در برابر آدمای اطرافم، خانوادم، دوستام. احساس میکنم لیاقت تحمل این دردو دارم نمیدونمم چرا. 

میگفت جالبه که میگی "توی یه چاهم" میگفت برات یه جورایی مثل خودکشی بوده. خودتو رها کردی از همه چیز. راست میگفت و نمیخوامم برگردم به حالت نرمالم. چون شاید آدما اینجوری ازم انتظار ندارن.

خیلی کاش تو ذهنم هست. اما درنهایت فقط کاش هستن. 

 

۳۰ دی ۱۳۹۹


چند وقته قرصا رو مرتب میخورم نمیدونم اثر اوناس یا این که کلاس نداشتیم ولی اضطراب همیشگی رو ندارم. ولی میتونم احساس کنم که هیچ چیزی ریشه ای درست نشده و با یه جرقه دیگه ممکنه خراب بشه همه چیز. کاش میشد که این قرصا رو همیشه بخورم حتی اگه مصنوعی باشه بهم کمک کرده نگهم داشته. 

 

۱۶ دی ۱۳۹۹


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تستی خدمات خودرو و مشاغل شیراز یوزرنیوز حکیم باشی مطالب خواندنی طنز ترک فیلم مرجع طرح جابربن حیان rmairan Webdesigner Depot